۲۸ تکنیک ترکیب‌بندی در عکاسی که عکس‌هایتان را متحول می‌کند (بخش دوم)

وقتی صحبت از ترکیب‌بندی عکس‌هایتان می‌شود، هیچ قانون نشکستنی‌ای وجود ندارد. آخر، چه کسی از قانون خوشش می‌آید، به جز ناظم دوران مدرسه یا مدیر منابع انسانی شرکت‌ها؟ با این حال، چندین راهنمای ترکیب‌بندی در عکاسی وجود دارد که می‌توانید از آن‌ها برای بهتر کردن کادربندی عکس‌هایتان استفاده کنید.

برخی از ایده‌هایی که در این مقاله مطرح شده‌اند، هزاران سال قدمت دارند و در هنر و معماری توسط برخی از مشهورترین نام‌های تاریخ استفاده شده‌اند.

نکته جالب در مورد این ایده‌ها این است که دائماً یکدیگر را نقض می‌کنند. و این هیچ اشکالی ندارد. هیچ ایده‌ای که در اینجا ارائه می‌شود، «بهتر» از دیگری نیست. آن‌ها را می‌توان به تنهایی، در ترکیب با هم، یا کاملاً نادیده گرفت؛ بستگی به این دارد که شما در عکستان به دنبال چه چیزی هستید. قول می‌دهم برای نادیده گرفتنشان شما را به دفتر مدیر نمی‌فرستند. بالاخره، برای پختن تخم‌مرغ بیش از یک راه وجود دارد. هرچند تخم‌مرغ عسلی بهترین روشه و سر این موضوع با هر کسی بحث می‌کنم!

در بخش اول، ۱۰ مورد اول از این راهنماها را به همراه مثال برای هر کدام لیست کردیم. در بخش دوم، ۱۸ مورد پیشرفته‌تر را بررسی خواهیم کرد.

۱۱. فضای منفی بگذارید

یک بار دیگر، می‌خواهم کاملاً خودم را نقض کنم! در راهنمای قبلی به شما گفتم که پر کردن کادر به عنوان یک ابزار ترکیبی خوب عمل می‌کند. حالا می‌خواهم به شما بگویم که انجام دقیقاً برعکس آن نیز به همان اندازه خوب است. گذاشتن فضای خالی یا «منفی» زیاد در اطراف سوژه می‌تواند بسیار جذاب باشد. این کار حس سادگی و مینیمالیسم ایجاد می‌کند. مانند پر کردن کادر، به بیننده کمک می‌کند تا روی سوژه اصلی تمرکز کند، بدون هیچ‌گونه حواس‌پرتی.

این عکس از یک مجسمه غول‌پیکر خدای هندو، شیوا، در موریس، نمونه خوبی از استفاده از فضای منفی است. مجسمه به وضوح سوژه اصلی است، اما عکاس فضای زیادی را که فقط با آسمان پر شده، در اطراف آن باقی گذاشته‌ است. این کار توجه ما را روی خود مجسمه متمرکز می‌کند و در عین حال به سوژه اصلی «فضایی برای نفس کشیدن» می‌دهد. این ترکیب‌بندی همچنین حس سادگی ایجاد می‌کند. هیچ چیز پیچیده‌ای در مورد صحنه وجود ندارد. مجسمه است که توسط آسمان احاطه شده، همین و بس. همچنین عکاس از قانون یک سوم برای قرار دادن مجسمه در سمت راست کادر استفاده کرده است.

این عکس منظره ساده از فضای منفی استفاده می‌کند. صبح مه آلود در واقع به پنهان کردن برخی از عناصر پس‌زمینه کمک کرد و باعث شد درخت سمت چپ واقعاً برجسته شود و چیز کمی برای حواس‌پرتی از آن وجود داشته باشد.

۱۲. سادگی و مینیمالیسم

سادگی خود می‌تواند یک ابزار ترکیبی قدرتمند باشد. اغلب گفته می‌شود «کمتر، بیشتر است». سادگی اغلب به معنای گرفتن عکس‌هایی با پس‌زمینه‌های غیرپیچیده است که از سوژه اصلی حواس‌پرتی ایجاد نمی‌کنند. همچنین می‌توانید با زوم کردن روی بخشی از سوژه و تمرکز بر یک جزئیات خاص، یک ترکیب‌بندی ساده ایجاد کنید.

در عکس بالا، عکاس روی چند قطره آب روی یک برگ در یک باغ زوم کرده است. این یک سوژه بسیار ساده است، اما به دلیل سادگی‌اش بسیار زیباست. یک لنز ماکرو خوب می‌تواند ابزار بسیار مفیدی برای ایجاد این نوع عکس‌ها باشد.

۱۳. از سیاه و سفید استفاده کنید

تبدیل یک عکس به سیاه و سفید می‌تواند روشی بسیار مؤثر برای ساده‌سازی ترکیب‌بندی شما باشد. به نوعی، خودِ رنگ می‌تواند یک عامل حواس‌پرتی باشد. عکاسی سیاه و سفید اغلب به ما اجازه می‌دهد تا بر روی بافت‌ها، نور، سایه‌ها و شکل‌ها در کادر تمرکز کنیم. به عکس‌های زیر که در امتداد ساحل در شهر واترفورد ایرلند گرفته شده‌اند، نگاهی بیندازید.

نور در این نسخه در واقع چندان جالب نیست. این همان نور تند روز است که به ندرت برای عکاسی منظره تماشایی مناسب است. با این حال، خود مکان پتانسیل دارد. بیایید ببینیم وقتی این تصویر را به سیاه و سفید تبدیل می‌کنیم چه اتفاقی می‌افتد.

با حذف «حواس‌پرتی» رنگ، فکر می‌کنم این یک شات بسیار قوی‌تر می‌شود. آن نور تند حالا به برجسته کردن بافت‌های روی درخت، در چمن، روی صخره‌ها و در آسمان کمک می‌کند. شکل جسورانه درخت در برابر آسمان برجسته می‌شود و ابرهای پراکنده در آسمان دراماتیک‌تر به نظر می‌رسند. به نظر من رنگ بسیاری از این‌ها را پنهان کرده بود. هر شاتی برای تبدیل به سیاه و سفید مناسب نیست، اما در این مورد، فکر می‌کنم مناسب بود.

۱۴. سوژه را ایزوله کنید

استفاده از عمق میدان کم برای ایزوله کردن سوژه، راهی بسیار مؤثر برای ساده‌سازی ترکیب‌بندی شماست. با استفاده از یک دیافراگم باز، می‌توانید پس‌زمینه‌ای را که ممکن است حواس را از سوژه اصلی شما پرت کند، تار کنید. این یک تکنیک به خصوص مفید برای عکاسی پرتره است. شما می‌توانید در مورد نحوه استفاده از تنظیمات مختلف دیافراگم در پست‌های قبلی در مورد دیافراگم، سرعت شاتر و ایزو بیشتر یاد بگیرید.

در این عکس از گربه‌ای که در یک جعبه پنهان شده، عکاس دیافراگم را روی f/3.5 تنظیم کرده که بسیار باز است و منجر به پس‌زمینه‌ای بسیار تار می‌شود. این کار توجه را روی گربه متمرکز می‌کند زیرا پس‌زمینه تار کمتر حواس‌پرت‌کن است. این تکنیک راهی عالی برای ساده‌سازی یک ترکیب‌بندی است.

۱۵. از پایین عکاسی کنید

اکثر قریب به اتفاق عکس‌ها از ارتفاع چشم گرفته می‌شوند. پایین آمدن یا بالا رفتن می‌تواند راهی عالی برای ثبت یک دیدگاه پویاتر یا جالب‌تر باشد. من اغلب عکاسان حیات وحش را دیده‌ام که برای گرفتن آن شات خاص، روی شکمشان دراز می‌کشند.

این عکس از برج ایفل در حالی گرفته شده که عکاس کنار پایه‌اش ایستاده بوده و دوربین را به سمت بالا گرفته است. این همچنین یک فرصت عالی برای استفاده از یک ترکیب‌بندی مرکزی به دلیل سوژه متقارن بوده است.

گاهی اوقات پیدا کردن آن دیدگاه عالی به معنای خیس کردن پاهایتان است. 

۱۶. از بالا عکاسی کنید

هر وقت از یک مکان جدید بازدید می‌کنم، دوست دارم حداقل یک بار از ارتفاع بالا عکاسی کنم. این کار به شما فرصت می‌دهد تا نماهای دیدنی از یک شهر را، به خصوص در شب، ثبت کنید.

عکاس برای گرفتن این شات از میدان مارکت در قلب بروژ، مجبور بود بسیار سخت کار کند. برای شروع، مجبور شد تجهیزات دوربین را از ۳۶۶ پله باریک به بالای برج ناقوس حمل کند.

این شات از پاریس در شب از پشت بام برج مون‌پارناس در منطقه ۱۵ گرفته شده است. بالا رفتن به شما فرصت می‌دهد تا نماهای دیدنی از یک شهر را، به خصوص در شب، ثبت کنید.

وقتی به مکان‌هایی در پاریس برای بالا رفتن فکر می‌کنید، بلافاصله به برج ایفل فکر می‌کنید. مشکل عکاسی از بالای نمادین‌ترین سازه پاریس این است که نمی‌توانید برج ایفل را در شات خود داشته باشید! به همین دلیل است که سکوی بازدید برج مون‌پارناس در جنوب شهر، مکان بسیار بهتری برای ثبت نمای دید پرنده از شهر نور است. خود برج یک ساختمان بسیار زشت است، بنابراین بودن در بالای آن این مزیت اضافی را دارد که وقتی آنجا هستید، نمی‌توانید آن را ببینید.

۱۷. به دنبال ترکیب رنگ‌های خاص باشید

استفاده از خودِ رنگ یک ابزار ترکیبی است که اغلب نادیده گرفته می‌شود. تئوری رنگ چیزی است که طراحان گرافیک، طراحان مد و طراحان داخلی همگی با آن آشنا هستند. ترکیب رنگ‌های خاصی به خوبی یکدیگر را تکمیل می‌کنند و می‌توانند از نظر بصری بسیار چشمگیر باشند.

به چرخه رنگ بالا نگاهی بیندازید. می‌توانید ببینید که رنگ‌ها به طور منطقی در بخش‌های یک دایره چیده شده‌اند. رنگ‌هایی که در چرخه رنگ مقابل یکدیگر قرار دارند، «رنگ‌های مکمل» نامیده می‌شوند. ما به عنوان عکاس، می‌توانیم به دنبال صحنه‌هایی بگردیم که رنگ‌های مکمل را در خود جای داده‌اند تا ترکیب‌بندی‌های جذاب و چشمگیری ایجاد کنیم.

آیا تا به حال متوجه شده‌اید که چند پوستر فیلم دارای طرح‌های رنگی آبی و زرد/نارنجی هستند؟ این کار کاملاً عمدی برای ایجاد تبلیغات چشم‌نواز انجام می‌شود.

در این عکس از خانه گمرک در دوبلین از ترکیب رنگی چشمگیر آبی/زرد استفاده شده است. رنگ‌های زرد ساختمان نورانی به زیبایی با آبی تیره آسمان در ساعت آبی تضاد دارند.

قرمز و آبی نیز رنگ‌های مکمل در چرخه رنگ هستند. مرکز خرید استفنز گرین در دوبلین سال گذشته برای کریسمس به رنگ قرمز روشن شده بود. این در برابر آبی تیره آسمان اوایل شب بسیار چشمگیر بود. سیاهی مطلق آسمان اواخر شب به اندازه کافی چشمگیر نیست و با چراغ‌های شهر تضاد بسیار شدیدی دارد.

۱8. قانون فضا

قانون فضا به جهتی که سوژه(های) عکس شما به آن نگاه می‌کند یا به سمت آن حرکت می‌کند، مربوط می‌شود. به عنوان مثال، اگر از یک ماشین در حال حرکت عکس می‌گیرید، باید فضای بیشتری در جلوی ماشین نسبت به پشت آن در کادر باقی بماند. این به معنای آن است که فضایی برای حرکت ماشین در کادر وجود دارد. به مثال قایق زیر نگاهی بیندازید.

در این عکس، قایق در سمت چپ کادر قرار گرفته است، زیرا از چپ به راست حرکت می‌کند. توجه داشته باشید که فضای بسیار بیشتری برای حرکت قایق در جلوی جهت حرکتش (به سمت راست) نسبت به پشت آن وجود دارد. ما می‌توانیم به طور ذهنی تصور کنیم که قایق در حالی که در امتداد رودخانه حرکت می‌کند، به این فضا وارد می‌شود. ما همچنین تمایل ناخودآگاهی داریم که به جایی که یک شیء در حال رفتن است، نگاه کنیم. اگر قایق درست در سمت راست کادر بود، این ما را از عکس بیرون می‌برد!

این قانون در مورد عکس‌های افراد نیز صدق می‌کند. قانون فضا پیشنهاد می‌کند که سوژه باید به داخل کادر نگاه کند یا رو به آن باشد، نه به بیرون از آن. به نوازنده در عکس بالا نگاهی کنید. شات طوری ترکیب‌بندی شده که او در سمت چپ کادر نشسته باشد. او رو به راست (همان‌طور که ما به او نگاه می‌کنیم) به سمت فضای بین او و لبه راست کادر است. اگر رو به طرف دیگر بود، به بیرون از کادر نگاه می‌کرد عجیب به نظر می‌رسید. با نگاه کردن به فضای داخل کادر، او چشم ما را از کنار مردی که به نرده تکیه داده عبور می‌دهد و به زوجی که در سمت راست می‌رقصند، می‌رساند.

۱۹. قانون از چپ به راست

نظریه‌ای وجود دارد که می‌گوید ما یک تصویر را از چپ به راست «می‌خوانیم»، همان‌طور که متن را می‌خوانیم. به همین دلیل، پیشنهاد می‌شود که هر حرکتی که در یک عکس به تصویر کشیده می‌شود، از چپ به راست جریان داشته باشد. البته این نظریه مخاطبی را فرض می‌کند که زبانش از چپ به راست خوانده می‌شود. من عکس‌های فوق‌العاده زیادی دیده‌ام که از راست به چپ «جریان» دارند.

عکس بالا از «قانون چپ به راست» پیروی می‌کند. زنی که سگش را در باغ تویلری در پاریس راه می‌برد، از چپ به راست کادر راه می‌رود.

این عکس همچنین از «قانون فضا» پیروی می‌کند. متوجه خواهید شد که فضای بسیار بیشتری در جلوی زن نسبت به پشت او وجود دارد. او «فضای» زیادی برای راه رفتن در کادر دارد. همچنین از قانون یک سوم و «قاب در قاب» برای ترکیب‌بندی این عکس استفاده شده است.

در این عکس، کاملاً قانون چپ به راست را نادیده گرفته‌ است. آیا عکس در نتیجه آن آسیب می‌بیند؟ من این‌طور فکر نمی‌کنم. چیزی که جالب است، زیبایی زنی است که در حال عبور از میدان است در حالی که به تلفنش خیره شده بود (کاری که این روزها اغلب انجام می‌دهیم) و همچنین ساختمان‌های رنگارنگ غرق در نور عصرگاهی.

۲۰. ایجاد تعادل بین عناصر در صحنه

گاهی اوقات قرار دادن سوژه اصلی در یک طرف کادر (طبق قانون یک سوم) می‌تواند منجر به عدم تعادل در صحنه شود و یک «خلأ» در بقیه کادر ایجاد کند. برای غلبه بر این مشکل، می‌توانید شات خود را طوری ترکیب‌بندی کنید که یک سوژه ثانویه با اهمیت یا اندازه کمتر را در طرف دیگر کادر قرار دهید. این کار بدون اینکه تمرکز زیادی را از سوژه اصلی بگیرد، ترکیب‌بندی را متعادل می‌کند.

به این عکس از چراغ خیابان تزئینی روی پل الکساندر سوم در پاریس نگاهی بیندازید.

خود چراغ خیابان سمت چپ کادر را پر می‌کند. برج ایفل در دوردست این را در طرف دیگر کادر متعادل می‌کند.

شاید متوجه شده باشید که این به نظر می‌رسد با ایده فضای منفی ذکر شده در شماره ۱۰ در تضاد است. همچنین با «قانون اعداد فرد» در تضاد است، زیرا اکنون تعداد زوجی از عناصر در صحنه داریم. همان‌طور که در ابتدای این آموزش گفتم، هیچ قانون نشکستنی‌ای در ترکیب‌بندی عکاسی وجود ندارد. برخی از این راهنماها با یکدیگر در تضاد هستند و این اشکالی ندارد. برخی از راهنماها برای انواع خاصی از عکس‌ها خوب عمل می‌کنند و برای برخی دیگر نه. این مسئله قضاوت و آزمایش است.

عکس بالا در ونیز گرفته شده است. یک بار دیگر، یک چراغ خیابان تزئینی یک طرف کادر را تحت سلطه خود درآورده است. برج کلیسا در دوردست تعادل را در طرف دیگر کادر فراهم می‌کند.

این همچنین تأثیر ثانویه‌ای بر ترکیب‌بندی دارد. برج کلیسا در دوردست به وضوح در زندگی واقعی بسیار بزرگ‌تر از چراغ خیابان است. در عکس کوچکتر به نظر می‌رسد زیرا دور است. این به افزودن حس عمق و مقیاس به صحنه کمک می‌کند.

۲۱. هم‌نشینی (Juxtaposition)

این یک ابزار ترکیبی بسیار قدرتمند در عکاسی است. هم‌نشینی به گنجاندن دو یا چند عنصر در یک صحنه اشاره دارد که می‌توانند با یکدیگر تضاد داشته باشند یا یکدیگر را تکمیل کنند. هر دو رویکرد می‌توانند بسیار خوب عمل کنند و نقش مهمی در کمک به عکس برای روایت یک داستان ایفا کنند.

در این عکس، هم‌نشینی بین ساختمان‌های زیبای قدیمی لاهه در نیمه پایینی کادر و آسمان‌خراش‌های مدرنی که پشت آن‌ها سر به فلک کشیده‌اند، وجود دارد. ساختمان خوش‌ترکیب در مرکز، موزه موریتشویس است که نقاشی‌هایی مانند «دختری با گوشواره مروارید» و «درس آناتومی دکتر نیکولاس تولپ» اثر رامبراند را در خود جای داده است.

به این عکس که در پاریس گرفته شده نگاهی بیندازید. در نیمه پایینی کادر، ما دکه‌های کتاب کمی نامرتب و شلوغ پر از خرت و پرت و پوسترهایی که از بالا آویزان شده‌اند را داریم. با این حال، بر فراز همه این‌ها، کلیسای نوتردام باشکوه قرون وسطایی قرار دارد. این گوهر معماری مظهر نظم و ساختار است، برخلاف دکه‌های کتاب ساده اما جذاب پایین. به نظر می‌رسد آن‌ها در تضاد مستقیم با یکدیگر هستند، اما با هم خوب کار می‌کنند. هر دو به طرق مختلف نماینده شهر پاریس هستند. آن‌ها داستانی در مورد دو عنصر مختلف شهر را روایت می‌کنند.

تضاد بین محیط‌های طبیعی و ساخته شده راه دیگری برای استفاده از هم‌نشینی است. در این مورد، رزهای صورتی ظریف با ساختمان جامد ساخته دست بشر در پس‌زمینه تضاد دارند.

عکس بالا نیز در فرانسه گرفته شده است، اما این بار در دهکده کوچک و زیبای مِیساک در جنوب غربی. در این شات، ماشین قدیمی سیتروئن 2CV در جلوی کافه معمولی فرانسوی در پس‌زمینه کاملاً به جا به نظر می‌رسد. این دو عنصر کاملاً یکدیگر را تکمیل می‌کنند.

۲۲. مثلث‌های طلایی

ترکیب‌بندی مثلث‌های طلایی به روشی بسیار شبیه به قانون یک سوم عمل می‌کند. با این حال، به جای شبکه‌ای از مستطیل‌ها، ما کادر را با یک خط قطری که از یک گوشه به گوشه دیگر می‌رود، تقسیم می‌کنیم. سپس دو خط دیگر از گوشه‌های دیگر به خط قطری اضافه می‌کنیم. این کار کادر را به یک سری مثلث تقسیم می‌کند و به ما کمک می‌کند تا عنصر «تنش پویا» را به صحنه وارد کنیم.

عکس بالا حاوی خطوط قطری قوی است که از خطوط «مثلث‌های طلایی» پیروی می‌کنند. ردهای نور ترافیک کاملاً از خط قطری که از گوشه بالا سمت راست به گوشه پایین سمت چپ می‌رود، پیروی می‌کنند. بالای ساختمان‌های سمت چپ به خط قطری کوچکتر در سمت چپ نزدیک است. خط کوچک سمت راست با خط بزرگتر در گوشه بالای ساختمان‌ها تلاقی می‌کند.

عکس بالا به روشی ظریف‌تر از «قانون مثلث‌ها» استفاده می‌کند. سرهای مجسمه‌ها یک «مثلث ضمنی» ایجاد می‌کنند. این خط ما را به سمت برج ایفل در دوردست هدایت می‌کند. خط کوچکتر در سمت چپ با خط بلندتر درست در نیمه راه برج ایفل تلاقی می‌کند. خط کوچکتر در سمت راست درست از بین دو مجسمه می‌گذرد. قانون مثلث‌ها ممکن است روش پیچیده‌ای برای چیدمان یک عکس به نظر برسد، اما می‌تواند منجر به ترکیب‌بندی‌های واقعاً چشمگیری شود.

۲۳. نسبت طلایی

نسبت طلایی چیست؟ خب، در واقع بسیار ساده است: دو کمیت در نسبت طلایی هستند اگر نسبت آنها با نسبت مجموع آنها به کمیت بزرگتر یکسان باشد. صبر کن، چی شد؟ خب، اگر این خیلی پیچیده به نظر می‌رسد، شاید این فرمول ریاضی کمک کند:

منظورت چیه که الان بیشتر گیج شدی؟ این فرم واضح‌تر است؟

خب، به نظر می‌رسد این فقط اوضاع را بدتر کرد. همه این‌ها را فراموش کنید.

من اغلب نسبت طلایی را به عنوان نسخه‌ای کمی پیچیده‌تر از قانون یک سوم با کمی از روش مثلث‌های طلایی که به آن اضافه شده، توصیف می‌کنم. به تصویر زیر نگاهی بیندازید.

به جای تقسیم کادر به مستطیل‌های مساوی، آن را به یک سری مربع تقسیم می‌کنیم، مانند مثال بالا. این به عنوان «شبکه فی» شناخته می‌شود. سپس از این مربع‌ها به عنوان راهنما برای اضافه کردن یک مارپیچ که شبیه صدف حلزون است، استفاده می‌شود – این به عنوان «مارپیچ فیبوناچی» شناخته می‌شود.

سپس از این مربع‌ها، خطوط و مارپیچ برای چیدمان عناصر در کادر مانند قانون یک سوم و مثلث‌های طلایی استفاده می‌شود. قرار است مارپیچ چشم را در کادر هدایت کند و به ما نشان دهد که صحنه چگونه باید جریان داشته باشد. این کمی شبیه یک خط راهنمای نامرئی است. 

شباهت‌ها با قانون یک سوم و مثلث‌های طلایی وقتی چند خط به نمودار اضافه می‌کنیم، واضح‌تر می‌شود. نسبت طلایی نیز کادر را به ۹ قسمت تقسیم می‌کند، اگرچه این بار همه آنها اندازه و شکل یکسانی ندارند. خطوط قطری که در مثال‌های مثلث‌های طلایی دیدیم نیز می‌توانند در اینجا اضافه شوند.

اعتقاد بر این است که روش ترکیب‌بندی مارپیچ طلایی بیش از ۲۴۰۰ سال قدمت دارد و در یونان باستان ابداع شده است. این روش به طور گسترده در بسیاری از انواع هنر و همچنین معماری به عنوان راهی برای ایجاد ترکیب‌بندی‌های خوشایند از نظر زیبایی‌شناختی استفاده می‌شود. این روش به ویژه در هنر رنسانس به خوبی به کار گرفته شد.

خب، باید اینجا به چیزی اعتراف کنم. من هرگز عمداً برای ترکیب‌بندی یک عکس با استفاده از نسبت طلایی اقدام نکرده‌ام. وقتی به عکس‌هایم نگاه کردم، متوجه شدم که چند بار ناخواسته از آن استفاده کرده‌ام.

۲۴. اجازه دهید پس‌زمینه به سوژه معنا ببخشد

حالا وقت آن است که دوباره خودم را نقض کنم. زمان‌هایی وجود دارد که من دوست دارم از یک پس‌زمینه شلوغ استفاده کنم. در این موارد، می‌خواهم پس‌زمینه به سوژه من کمی معنا و مفهوم (Context) ببخشد.

این عکس حاوی هر مرغ دریایی‌ای نیست. این یک مرغ دریایی دوبلینی است! خیابان اوکانل که کمی تار شده در پس‌زمینه، به سوژه کمی مفهوم می‌دهد. توجه داشته باشید که چگونه پس‌زمینه هنوز تار است، اما نه آنقدر که مرغ دریایی برجسته نشود. مسئله ایجاد تعادل بین عدم حواس‌پرتی از سوژه و ارائه مفهوم پس‌زمینه است.

۲۵. اجازه دهید چشم در کادر بچرخد

و برای ترفند بعدی، یک بار دیگر کاملاً خودم را نقض خواهم کرد. این نقطه مقابل مفهوم سادگی و مینیمالیسم است. در برخی موارد، من دوست دارم عکس‌هایی بگیرم که اتفاقات زیادی در کادرشان در حال وقوع است. در این حالت، چشم می‌تواند در کادر بچرخد و تمام جزئیات کوچک را کشف کند. هیچ سوژه اصلی واحدی وجود ندارد.

این عکس در منطقه تمپل بار شهر دوبلین گرفته شده است. کادر پر از شخصیت‌ها و فعالیت‌های مختلف است. در این مورد، چشم می‌تواند در کادر بچرخد و تمام جزئیات کوچک مانند گل‌ها، جزئیات ساختمان و افراد مختلفی که در حال راه رفتن، خروج از یک ساختمان یا چک کردن تلفن خود در بیرون از یک میخانه هستند را مشاهده کند. هیچ سوژه اصلی واحدی وجود ندارد.

مسئله این نیست که سادگی بر پیچیدگی ارجح است یا برعکس. یکی ذاتاً «بهتر» از دیگری نیست. همه اینها به این بستگی دارد که شما با یک عکس خاص به دنبال چه چیزی هستید.

۲۶. از لایه‌ها در کادر استفاده کنید

یک راه بسیار مؤثر برای افزودن حس عمق به یک عکس، عکاسی از صحنه‌ای است که حاوی لایه‌هایی از عناصر در فواصل مختلف از نقطه دید شما باشد. این لایه‌ها می‌توانند چشم را از پیش‌زمینه، به میانه و سپس به پس‌زمینه هدایت کنند.

در این عکس از یک کانال در بروژ، پل به عنوان پیش‌زمینه جذاب عمل می‌کند. ساختمان‌های کنار کانال لایه بعدی را در میانه فراهم می‌کنند. سپس این ساختمان‌ها بیننده را از طریق تصویر به سمت عناصر دورتر هدایت می‌کنند. در نهایت، برج ناقوس یک کلیسای دور از پشت ساختمان‌های دیگر در پس‌زمینه سر بر می‌آورد.

۲۷. یک عنصر انسانی اضافه کنید

گنجاندن یک عنصر انسانی در صحنه می‌تواند یک عکس را بسیار جذاب‌تر کند و همچنین حسی از مقیاس به آن ببخشد. یک فرد تنها روی یک پل قدیمی می‌تواند به صحنه جان ببخشد.

پل قدیمی در شهر بزرگ تاویرا در پرتغال، به خودی خود یک مکان عکاسی بسیار جذاب است. این عکس بدون هیچ عنصر انسانی هم کاملاً خوب می‌بود، اما فکر می‌کنم آن تک چهره واقعاً این شات را می‌سازد. آن شخص به صحنه جان می‌بخشد و همچنین حسی از مقیاس به محیط اطراف می‌دهد.

۲۸. منتظر «لحظه قطعی» بمانید

ایده «لحظه قطعی» در عکاسی البته بیش از همه با عکاس بزرگ فرانسوی، هانری کارتیه-برسون، مرتبط است. اما منظور کارتیه-برسون از «لحظه قطعی» چه بود؟ خود آن مرد بزرگ این نقل قول عکاسی را گفته است:

«چشم شما باید یک ترکیب‌بندی یا بیانی را ببیند که خود زندگی به شما هدیه می‌دهد، و شما باید با شهود بدانید که چه زمانی دوربین را کلیک کنید.» —هانری کارتیه-برسون

در مورد هانری کارتیه-برسون، این به معنای کلیک کردن دوربین در لحظه دقیقی بود که مردی از روی یک گودال آب پشت ایستگاه سن لازار می‌پرید یا ثبت حالت شیطنت‌آمیز و گذرا یک پسر بچه فرانسوی در حالی که با شادی یک بطری شراب در هر دست در خیابان‌های پاریس حمل می‌کرد.

عکاس عکس بالا در مورد این عکس می‌گوید: “این در واقع یکی از عکس‌های مورد علاقه شخصی من از مجموعه کارهایم است. من آن را در یک صبح مه‌آلود و با اتمسفر در شهر زیبای بروژ در بلژیک گرفتم.

مکان این عکس مطمئناً جالب بود، اما برای من، این مردی است که با دوچرخه‌اش از روی پل عبور می‌کند که این عکس را خاص می‌کند.

این یکی از آن موقعیت‌هایی بود که مجبور بودم منتظر آن لحظه دقیق و درست برای فشار دادن شاتر بمانم. من کنار دیواره یک کانال خم شدم، شاتم را ترکیب‌بندی کردم و منتظر ماندم… و منتظر ماندم… و باز هم منتظر ماندم. هر از گاهی، کسی با دوچرخه از روی پل عبور می‌کرد، اما شات با آمدن ماشینی از جهت مخالف خراب می‌شد یا شاید دوچرخه‌سوار برای حسی که من می‌خواستم در عکس نهایی ایجاد کنم، بیش از حد مدرن به نظر می‌رسید.

بالاخره، بعد از حدود ۴۵ دقیقه، آقایی را که در عکس می‌بینید دیدم که به پل نزدیک می‌شود. منتظر ماندم تا دقیقاً جلوی ساختمان رنگ روشنی که درست پشت سرش می‌بینید قرار بگیرد تا برجسته شود و شاتر را فشار دادم.

این یکی از آن لحظاتی بود که بلافاصله فهمیدم شاتی را که از این مکان می‌خواستم، گرفته‌ام. فکر می‌کنم ارزش صبر کردن را داشت. من کاملاً خوش‌شانس بودم، زیرا ماشینی از جهت مخالف می‌آمد که آماده بود شاتم را خراب کند. خوشبختانه برای من، دوچرخه‌سوار درست قبل از او به پل رسید. “

جمع‌بندی

اغلب می‌توان دو یا چند ایده ترکیبی را در یک عکس ترکیب کرد. بدیهی است که غیرممکن است همه این راهنماها را هنگام عکاسی در ذهن داشته باشید. مغزتان منفجر می‌شود! با این حال، یک تمرین خوب این است که هر بار که بیرون می‌روید، تلاش کنید از یک یا دو مورد از آن‌ها استفاده کنید. پس از مدتی، خواهید دید که بسیاری از این راهنماها در ذهن شما حک می‌شوند و به طور طبیعی و بدون فکر کردن از آن‌ها استفاده خواهید کرد.

faveicon mahsign

به مهساین خوش آمدید

لطفا جهت اطلاع از آخرین رخداد های مهساین لطفا هویت خود را با شماره موبایل احراز کنید.