۵ برند دوربینی که از بین رفتند!

صنعت عکاسی شاهد یکی از دراماتیک‌ترین تحولات تاریخ کسب‌وکار در طول انقلاب دیجیتال بود. شرکت‌هایی که برای نسل‌ها بر عکاسی فیلمی تسلط داشتند، ناگهان خود را برای تغییرات بنیادین در نحوه ثبت، پردازش و به اشتراک‌گذاری تصاویر، ناآماده یافتند. این تحول، چندین برند نمادین را به کام مرگ کشاند که هر کدام درس‌های مشخصی در مورد چگونگی عبور از طوفان‌های تکنولوژیکی به ما می‌دهند.
اینها قربانیان تصادفی یا شرکت‌هایی نبودند که تحت تاثیر نیروهای بازاری خارج از کنترلشان قرار گرفته باشند. در عوض، این شکست‌ها ناشی از اشتباهات استراتژیک قابل پیش‌بینی بود که امروزه همچنان شرکت‌های جاافتاده را در مواجهه با نوآوری‌های مخرب تهدید می‌کند.

توی این مقاله چی می‌خونیم؟

۱. کداک (Kodak): معمار نابودی خودش


کمتر طنز تجاری به اندازه شکست تماشایی کداک تلخ است. استیون ساسون، که برای این شرکت کار می‌کرد، اولین نمونه اولیه دوربین دیجیتال را در سال ۱۹۷۵ توسعه داد. اختراع او تصاویر سیاه و سفید خامی را روی نوارهای کاست ضبط می‌کرد و برای هر عکس تقریباً نیم دقیقه زمان نیاز داشت. وقتی ساسون این پیشرفت را به رهبری شرکت ارائه داد، واکنش آنها کنجکاوی بی‌تفاووت بود نه هیجان استراتژیک.

این پاسخ، سوءتفاهم اصلی کداک را روشن کرد. مدیران، تصویربرداری دیجیتال را به عنوان یک آزمایش آزمایشگاهی جالب می‌دیدند که کسب‌وکار فیلم آنها را «می‌خورد»، نه یک تهدید تجاری بنیادین خارجی. آنها تصمیمات خود را حول حفظ جریان‌های درآمدی موجودشان بهینه کردند، به جای اینکه پیش‌بینی کنند خود عکاسی چگونه ممکن است متحول شود.

موفقیت مالی فوق‌العاده کداک، زندان استراتژیک آن را ایجاد کرد. مدل «تیغ و دسته تیغ» شرکت—فروش دوربین‌های ارزان برای هدایت فروش سودآور فیلم—درآمد تکرارشونده عظیمی ایجاد می‌کرد. این موفقیت باعث شد عکاسی دیجیتال به جای امیدوارکننده، تهدیدآمیز به نظر برسد. کداک به جای پذیرش تحول دیجیتال، دهه‌ها را صرف تلاش برای حفظ درآمدهای فیلم کرد، در حالی که با اکراه در بازارهای دیجیتال شرکت می‌کرد.

کداک از نظر تکنولوژیکی در طول گذار دیجیتال کمبودی نداشت. این شرکت بیش از ۱۰۰۰ اختراع در زمینه فناوری‌های تصویربرداری و پردازش دیجیتال به ثبت رساند. وقتی کداک سرانجام ورشکست شد، این اختراعات بیش از ۵۰۰ میلیون دلار در فروش به دست آوردند. این یکی از بزرگترین فرصت‌های از دست رفته تاریخ کسب‌وکار است. کداک می‌توانست به جای قربانی شدن، از انقلاب دیجیتالی که خود پیشگام آن بود، سود ببرد.

 

۲. پولاروید (Polaroid): درک نکردن ماهیت واقعی لذت آنی

ادوین لند پولاروید را در سال ۱۹۳۷ تأسیس کرد، اما این شرکت با عکاسی فوری از سال ۱۹۴۸ به موفقیت چشمگیری دست یافت. نوآوری لند پاسخی به سوال ساده دخترش بود که چرا نمی‌توان عکس‌ها را بلافاصله پس از گرفتن دید. این یک دسته کاملاً جدید از عکاسی را بر اساس نتایج فوری به جای پردازش با تاخیر ایجاد کرد.

شکست پولاروید یک طنز استراتژیک عمیق را نشان می‌دهد. دوربین‌های دیجیتال لذت آنی برتری نسبت به عکاسی فوری مبتنی بر مواد شیمیایی ارائه می‌دادند. تصاویر دیجیتال بلافاصله روی صفحه‌های LCD ظاهر می‌شدند، هزینه بازتولیدشان صفر بود و امکان اشتراک‌گذاری الکترونیکی را بدون نیاز به چاپ فیزیکی فراهم می‌کردند.

تکنولوژی دیجیتال باید تکامل طبیعی پولاروید باشد، نه نابودی آن. در عوض، رهبری شرکت بر روی تکمیل عکاسی فوری شیمیایی تمرکز کرد تا پذیرش جایگزین‌های دیجیتال برتر. آنها نمونه‌های اولیه دیجیتال را توسعه دادند اما هرگز آنها را به بازار عرضه نکردند، ظاهراً به دلیل نگرانی در مورد کیفیت تصویر و ترس از آسیب به برند.

وقتی کداک در سال ۱۹۷۶ دوربین‌های فوری رقیب را عرضه کرد، پولاروید دعوای ثبت اختراع را آغاز کرد. پپس از طی مراحل قانونی گسترده، دادگاه‌ها در سال ۱۹۹۱ مبلغ ۹۲۵ میلیون دلار به پولاروید اعطا کردند—ظاهراً یک پیروزی بزرگ. با این حال، این موفقیت قانونی، افول استراتژیک پولاروید را پنهان کرد. در حالی که پولاروید بر سر فناوری فیلم فوری با کداک می‌جنگید، بازار گسترده‌تر عکاسی به سمت دوربین‌های ۳۵ میلی‌متری معمولی و سیستم‌های دیجیتال اولیه تغییر جهت می‌داد. پولاروید نبرد قانونی خود را برد اما جنگ تکنولوژیکی را باخت.

 

۳. کونتاکس (Contax): وقتی کیفیت برتر کافی نیست


دوربین‌های کونتاکس تجسم همکاری بین مهندسی اپتیک کارل زایس و دقت تولید ژاپنی بودند. این برند نماینده عکاسی پریمیوم بود. عکاسان حرفه‌ای و علاقه‌مند مبالغ قابل توجهی برای اپتیک زایس پرداخت می‌کردند.

عکاسی دیجیتال اساساً رابطه بین کیفیت لنز و نتایج نهایی تصویر را تغییر داد. در حالی که لنزهای زایس از نظر اپتیکی برتر باقی ماندند، سنسورهای دیجیتال و نرم‌افزارهای پردازش تصویر می‌توانستند بسیاری از کمبودهای اپتیکی را که قبلاً نیاز به شیشه‌های گران‌قیمت برای اصلاح داشتند، جبران کنند. تفاوت قابل مشاهده بین لنزهای پریمیوم و استاندارد به طور قابل توجهی کاهش یافت.

استراتژی دیجیتال کونتاکس فاجعه‌بار بود. کونتاکس N دیجیتال، که در اواخر سال ۲۰۰۰ معرفی شد، اولین SLR دیجیتال فول فریم بود—یک دستاورد فنی قابل توجه. متأسفانه، از نویز بالا، عملکرد کند و قیمتی رنج می‌برد که فروش را به حرفه‌ای‌ترین‌ها محدود می‌کرد. این دوربین به سرعت کنار گذاشته شد. تصمیم آنها برای معرفی یک مانت لنز جدید ناسازگار با لنزهای قدیمی، عکاسان را مجبور کرد بین سرمایه‌گذاری‌های لنز خود و دسترسی به فناوری فوکوس خودکار مدرن یکی را انتخاب کنند.

 

۴. کونیکا مینولتا (Konica Minolta): نوآوری بدون اجرای رقابتی


مینولتا شایسته تقدیر به عنوان یکی از بزرگترین نوآوران عکاسی است. این شرکت در فوریه ۱۹۸۵ مینولتا ماکسوم ۷۰۰۰ را معرفی کرد—اولین SLR موفق با فوکوس خودکار یکپارچه و پیشروی فیلم موتوری. این موفقیت اولیه نتوانست بر شکست‌های استراتژیک بعدی مینولتا در طول گذار دیجیتال غلبه کند.

مینولتا با دوربین بریج DiMAGE A1 در سال ۲۰۰۳، پیشگام لرزشگیر تصویر مبتنی بر سنسور بود. این رویکرد به جای عناصر اپتیکی، خود سنسور تصویر را برای جبران حرکت دوربین جابجا می‌کرد. متأسفانه، مینولتا این پیشرفت را در یک دوربین بریج معرفی کرد—دسته‌ای که در حال جایگزین شدن با SLRهای دیجیتال بود.

علیرغم پیشگامی در فناوری فوکوس خودکار، کونیکا مینولتا آخرین تولیدکننده بزرگی بود که وارد بازار SLR دیجیتال شد. آنها ماکسوم 5D و 7D را در سال‌های ۲۰۰۴-۲۰۰۵ عرضه کردند، سال‌ها پس از آنکه کانن و نیکون موقعیت‌های غالب بازار را تثبیت کرده بودند.
در سال ۲۰۰۳، مینولتا با کونیکا ادغام شد. ادغام دو شرکت ضعیف به ندرت رقبای تقویت‌شده ایجاد می‌کند. در نهایت، آنها دارایی‌های SLR دیجیتال و سیستم مانت آلفا خود را به سونی منتقل کردند. سونی تخصص اپتیکی و مکانیکی مینولتا را با فناوری سنسور و قابلیت‌های الکترونیکی خود ترکیب کرد تا سرانجام انقلاب دوربین‌های بدون آینه را رهبری کند.

 

۵. برونیکا (Bronica): متخصصان فرمت متوسط که توسط بازار رها شدند


برونیکا در دوربین‌های فرمت متوسط تخصص داشت—ابزارهای عکاسان حرفه‌ای برای کاربردهایی که به کیفیت تصویر برتر نیاز داشتند. سیستم‌های SLR ماژولار آنها با هاسلبلاد و مامیا رقابت می‌کردند.

طراحی ماژولار برونیکا مزیت اصلی آن بود. عکاسان می‌توانستند لنزها، پشتی‌های فیلم و منظره‌یاب‌ها را برای مطابقت با نیازهای خاص عکاسی تعویض کنند. این طراحی ماژولار باید آنها را کاملاً برای گذار دیجیتال آماده می‌کرد. پشتی فیلم قابل تعویض می‌توانست به لحاظ نظری راحت‌تر از دوربین‌های با محفظه فیلم یکپارچه، پشتی‌های دیجیتال را در خود جای دهد. با این حال، برونیکا هرگز با تولیدکنندگان پشتی دیجیتال برای ایجاد راه‌حل‌های مورد حمایت کارخانه همکاری نکرد.
تامرون در ژوئیه ۱۹۹۸ برونیکا را خریداری کرد، عمدتاً به دلیل علاقه به تخصص طراحی اپتیکی شرکت تا تولید دوربین. تحت مالکیت تامرون، تولید دوربین برونیکا شروع به کاهش کرد و سرانجام در سال ۲۰۰۵ متوقف شد.

 

الگوهای استراتژیک مشترک در این شکست‌ها از بین این برندهای ورشکسته دوربین


این پنج شکست “معضل نوآور” کلیتون کریستنسن را در عمل نشان می‌دهند. هر شرکت قابلیت فنی موفقیت در عکاسی دیجیتال را داشت، اما نتوانستند بر چالش‌های استراتژیک و سازمانی که شرکت‌های موفق هنگام مواجهه با فناوری‌های مخرب با آن روبرو هستند، غلبه کنند.

 

درس‌های امروزی برای تولیدکنندگان دوربین


تولیدکنندگان دوربین امروزی با پتانسیل تحول بیشتری روبرو هستند: عکاسی محاسباتی که توسط دوربین‌های گوشی‌های هوشمند فعال شده است. اپل، گوگل و سامسونگ از هوش مصنوعی و پردازش تصویر پیشرفته برای ایجاد عکس‌هایی استفاده می‌کنند که در بسیاری از کاربردها با دوربین‌های سنتی رقابت می‌کنند.

موج بعدی تحول (عکاسی محاسباتی مبتنی بر هوش مصنوعی) در حال حاضر در حال رسیدن است. تولیدکنندگان دوربین باید تصمیم بگیرند که آیا این فناوری‌ها را بپذیرند یا بر رویکردهای “سنتی” عکاسی تمرکز کنند. درس از این پنج برند ورشکسته دوربین قطعی است: بقا نیازمند شکل دادن به تحول است نه مقاومت در برابر آن. شرکت‌هایی که به طور پیشگیرانه نوآوری می‌کنند از گذارهای تکنولوژیکی جان سالم به در می‌برند؛ شرکت‌هایی که به طور تدافعی واکنش نشان می‌دهند، به پاورقی‌های تاریخی تبدیل می‌شوند.

faveicon mahsign

به مهساین خوش آمدید

لطفا جهت اطلاع از آخرین رخداد های مهساین لطفا هویت خود را با شماره موبایل احراز کنید.